فارس: زنی به دادگاه خانواده آمد و گفت: «شوهرم بسیار فهمیده است و در همه موارد درکش بالاست ولی آیین همسرداری را نمیداند و فکر میکند بهترین محبت به یک زن کتاب هدیه دادن و در میان گذاشتن اطلاعات عمومیاش است؛ من باید از شوهرم جدا شوم چرا که نه تنها او بلکه من نیز او را درک نمیکنم فضای زندگی او با من متفاوت است.»
زنی با مراجعه به دادگاه خانواده شهید محلاتی دادخواست جدایی خود را به قاضی یکی از شعب ارائه کرد.
این زن در حضور قاضی شعبه 254 مجتمع قضایی خانواده یک و با اشاره به گذشت هفت سال از زندگی مشترکشان، و با بیان اینکه دیگر از این زندگی طاقت فرسا خسته شدم، گفت: «شوهرم دائم مشغول روزنامه خواندن است و علمآموزی بیشتر از هر کس و هر چیز برایش اهمیت دارد؛ شوهرم استاد دانشگاه است و از صبح تا بعد از ظهر که در دانشگاه است و بعد از آن نیز در خانه مشغول کتاب و روزنامه خواندن است این وضع مرا عاصی کرده و دیگر تحملش را ندارم و میخواهم از او جدا شوم.»
خداییش خبر قتل زن توسط شوهر معتادش که توی پستهای قبلی نوشته بودم را با این خبر مقایسه کنید! قضاوت با خودتون.
چه میشه کرد...خدا هم زن رو نشناخت
می دونی؟ قضاوت توی این زمینه خیلی سخته اما فقط می دونم که ما روز اول به اسم شغل طرف باهاش ازدواج می کنیم ولی بعد می بینیم این شغل چه سختی هایی داره. طرف می خواد شوهرش متخصص مغز باشه اما بیست و چهار ساعت خونه بمونه فقط اسم متخصص و پولش رو داشته باشه...
بازم می گم قضاوت سخته اما خب هر کسی یه روحیه ای داره...
سلام....
وبلاگتون متنوع و آموزنده و جزابه ! باور کنید من کم پیش میات از وبی این طور تعریف کنم ....
این اپ جدیدتون واقعا جالب بود ...
به نظر من این خانوم خودش سطح سوادش در حد شوهرش نبوده ونمیتونستن که هم دیگرو درک کنن ..اینو خودشم گفته!!!
چه جالب !!این چه نوع ازدواجی بوده !
راستی اجازه هست لینکتون کنم !
درود
جشن یلدا ( چله بزرگ ) خجسته باد.
به روزم.
پاینده ایران