سید علی محمد باب جدید

 بخشهایی از سخنرانی اخیر آیت الله مصباح یزدی رئیس موسسه آموزشی امام خمینی خطاب به اعضای حزب موتلفه اسلامی در زمینه رابطه آقای احمدی نژاد و رحیم مشایی که در هفته نامه شما منتشر شده: (۲۴/۲/۹۰)

* اینکه آدم جوری رفتار کند که نزدیک‌ترین دوستان و صمیمی‌ترین همکارانش هم آزرده و با او مخالف شوند و توی روی او بایستند، این رفتار برای یک سیاستمدار در هیچ منطقی پذیرفته نیست. سیاستمداران، دشمنان صریحشان را هم یک‌جوری نگه می‌دارند که روزگاری از آنها استفاده کنند. آن وقت انسان با صمیمی‌ترین دوستانش طوری برخورد کند که انگار دارد با دشمنانش برخورد می‌کند، آن هم با رفتارهای سبکی که در عزل بعضی از وزرا شد. آن وقت این سئوال مطرح شد که این رفتارها اصولاً چگونه با منش این شخص سازگارند؟ بهره هوشی این شخص به تصدیق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شیفته یک شخص عادی می‌شود؟ آن هم شیفتگی‌ای که چنین حرکات نامعقولی از او سر بزند! یک وقتی به برخی از دوستان نزدیکم گفتم که بیش از ۹۰ درصد معتقدم که او سحر شده است! این وضعیت ابداً طبیعی نیست. 

*گاهی حرف‌هایی از این قبیل شنیدم که الان آقا امام‌ زمان(عج) خودشان دارند جامعه را اداره می‌کنند! این حرف ممکن است برای متدینین و علاقمندان به آقا امام زمان(عج) خوشایند باشد که یعنی آقا خیلی به جامعه ما عنایت دارند و برکاتشان، بیشتر شامل جامعه ما می‌شود، اما وقتی انسان به این سخن فکر می‌کند و به نتایج احتمالی که از این حرف گرفته می‌شود، قضیه به این شکل در می‌آید که وقتی خود آقا دارند کشور را اداره می‌کنند، نیازی به واسطه نداریم. حرف خیلی زیبا و کشش‌داری است و معنایش این می‌شود که الحمدلله جامعه ما به جایی رسیده است که خود آقا امام زمان(عج) دارند آن را اداره می‌کنند و لذا احتیاج به واسطه نداریم و نایب نمی‌خواهیم!
*حالا شما ببینید با چه منطق و کتاب و بحث و استدلالی، سخنی بیان می شود که اگر در ذهن مردم جا بیفتد، پیامدهای عظیمی دارد. اصلاً چه کسی جرئت داشت و می‌توانست چنین حرفی را در جامعه مطرح کند و جا بیندازد که شما احتیاج به ولی فقیه ندارید. وقتی خود امام زمان(عج) دارند مدیریت می‌کنند، نایب به چه کار می‌آید؟
*اگر قضیه به همین شکل پیش برود و قدرت و ریاست هم دست چنین فردی بیفتد، بودجه مملکت هم در اختیارش قرار بگیرد و به احتمال ۹۹% کمک‌های خارجی هم به آن ضمیمه شود، ببینید چه بساطی در کشور راه می‌افتد و چگونه در میان جوانان جا می‌افتد که کسی در مملکت سر کار است، بالاتر از ولی‌فقیه است و اصلاً خودش با امام زمان(عج) ارتباط دارد. البته این احتمال، یک در میلیون است، ولی وقتی محتمل قوی است، باید به احتمال ضعیف هم بها داد که یک روز صبح بلند نشویم و ببینیم که سید علی‌محمد باب دیگری به دست خود ما و به بهای خون شهدای ما سر کار آمده است!
* یک روزی بود که مردم، آدم کله‌خشکی را که چرس می‌کشید و کتاب نازل می‌کرد، گرفتند و کلکش را کندند، اما حالا ببینید چه آثاری در تمام دنیا دارد.
*حالا اگر یک کسی ریاست داشته باشد، پول هم در اختیارش باشد و سوابقی را هم که ایشان دارد، داشته باشد، هیچ بعید نیست که روزی بیاید و بگوید من هرچه دارم از این آدم دارم و همه خدمات من به حساب اوست که از پشت پرده، مملکت را اداره می‌کرد و با امام زمان(عج) هم ارتباط داشت! این همه خون‌های شهدا، صدها هزار شهید، این همه مقاومت در برابر دشمنان اسلام، آخرش میوه‌اش این شود که سید علی‌محمد باب جدیدی در کشور پیدا شود! البته عرض کردم فرض کنید این احتمال یک در میلیون باشد، اما محتمل آن سنگین است.

رابطه شکر آب می شود

آیت الله احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه تهران (۲۳/۲/۹۰) با اشاره به اتفاقات رخ داده در هفته های گذشته مبنی بر عزل وزیر اطلاعات که مخالفت مقام معظم رهبری را به دنبال داشت، گفت: این مسئله افکار عمومی رابه خود مشغول کرد و در داخل و خارج یک عده به شادی نشستند و خیال کردند جدایی و تفرقه ایجاد می شود .

 وی با اشاره به ادعای تشرف این گروه خدمت حضرت ولی عصر (عج) گفت: کسی را عزل می کنند می گویند آقا فرمودند طرف مقابل فکر می کند مقصود ولی امر است اما می گویند نه "آقا امام زمان (عج) دستور دادند

جنتی گفت: اینها به راههای ناجور و طلسم و کارهای رمالی متوسل می شوند و دشمنان این را دست گرفته اند فکر می کنند در نظام این کارها انجام می شود.

فقط یک عده که یک حلقه هستند چنین اقداماتی می کنند همان ها که خودشان خراب می شوند می خواهند دیگران را هم خراب کنند نباید به حساب کسان دیگری گذاشته شود اینها محدود و انگشت شمارند و بال و پرشان دارد قیچی می شود فکر نمی کنم بتوانند خیلی دوام بیاورند.

امنیت اجتماعی مردمان ما

در کشورهای مدرن دنیا نهادهای دولتی از جمله پلیس و دادگستری در خدمت جامعه و برای تأمین رفاه و امنیت مردم هستند. در کشور ما پلیس یه سر داره و هزار سودا!! اون آخر ماخرها اگه وقت کرد، به امنیت جامعه هم می پردازه!

این دو خبر را بخونید و مقایسه کنید:

70هزارنیروی پلیس برای اجرای«امنیت اخلاقی»

تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

رئیس پلیس امنیت اخلاقی اعلام کرد: طرح امنیت اخلاقی با حضور پررنگ هفتاد هزار نیروی پلیس در حال اجراست.به گزارش فارس، سردار احمد روزبهانی امروز در حاشیه نشست مردمی در مرکز نظارت همگانی نیروی انتظامی و در جمع خبرنگاران گفت: طرح امنیت اخلاقی هیچگاه تعطیل نشده و پلیس به وظایف خود در این زمینه عمل می‌کند؛ اما با توجه به آغاز فصل گرما حضور پلیس و گشت‌های امنیت اخلاقی از این پس پررنگ‌تر خواهد شد.

وی اظهار داشت: بحث بدپوششی‌ها و مواردی از امنیت اخلاقی باعث شده تا مطالبات مردم، رسانه‌ها و مسئولان افزایش پیدا کند.

سردار روزبهانی گفت: برخی فکر می‌کنند که پلیس هیچ کاری در زمینه امنیت اخلاقی و مقابله با بدحجابی انجام نمی‌دهد، در حالی که این طور نیست و پلیس به وظایف خود در این زمینه با جدیت عمل می‌کند.

این مقام نیروی انتظامی تصریح کرد: نام گشت ارشاد را از روی ماشین‌های پلیس حذف کردیم و این گشت‌ها تحت عنوان پلیس امنیت اخلاقی فعالیت‌های خود را ادامه می‌دهند.

سردار روزبهانی گفت: با توجه به آغاز فصل گرما و حجم انبوهی از مسافرت‌ها مطالبات مردمی در زمینه پوشش و امنیت اخلاقی افزایش یافته و به همین منظور حضور پلیس در پارک‌ها، جنگل‌ها، حاشیه رودخانه‌ها، خیابان‌ها و دیگر اماکن افزایش می‌یابد و طرح امنیت اخلاقی را همچنان اجرا خواهیم کرد.

رئیس پلیس امنیت اخلاقی گفت: از این پس شاهد حضور پررنگ و پرتعداد گشت‌های امنیت اخلاقی در خیابان‌ها و مراکز عمومی و تفریحی خواهیم بود تا به مطالبات مردمی پاسخ قانع‌کننده‌ای بدهیم.

وی اظهار داشت: پلیس با دیش‌های ماهواره‌ای که روی بالکن و پشت‌بام‌ها به صورت آشکار نصب شده و قابل رویت هستند برخورد می‌کند و اگر این موضوع دوباره تکرار شود فرد خاطی به دستگاه قضایی معرفی خواهد شد.

تابناک کد خبر: ۱۶۳۴۷۶  تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ 

«شیطان کرج» در ایستگاه محاکمه

قدس: شیطان کرج که به شکار زنان پرداخته و با تسلیم آنان در توطئه شیطانی‌اش پا به فرار می‌گذاشت بزودی در دادگاه کیفری استان البرز محاکمه خواهد شد.

این جنایتکار در فرار از محاصره پلیس، یکی از ماموران را با خودرویش زیر گرفت و به کام مرگ فرو برد.
اوایل خرداد‌ماه سال 88 زنی با مراجعه به پلیس آگاهی استان تهران ادعا کرد که مورد آزار قرار گرفته و به این ترتیب پرونده‌ای پیش‌روی کارآگاهان پلیس گشوده شد.

این زن جوان در حالی که بشدت گریه می‌کرد به کارآگاهان گفت، در منطقه گلشهر منتظر تاکسی بوده است اما به دلیل تاریکی هوا سوار یک خودروی شخصی شده و در میانه راه، راننده با تغییر مسیر و تهدید چاقو او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. او مدعی شد هرچه سعی کرده نتوانسته در خودرو را باز کند و سرانجام راننده، وی را در بیابان‌های اطراف ساوجبلاغ مورد آزار و اذیت قرار داده و با همان وضعیت رهایش کرده و گریخته است.

با طرح این شکایت، بررسی اولیه ماموران پلیس آگاهی برای شناسایی و دستگیری این راننده آغاز شد. بررسی‌ها ادامه یافت تا اینکه شکایت مشابهی مطرح شد مبنی بر اینکه یک راننده دختر جوانی را در بیابان‌های ساوجبلاغ مورد آزار و اذیت قرار داده است. بلافاصله تیمی از ماموران اداره مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی بررسی‌های فنی را آغاز کرد و به ‌دنبال این بررسی‌ها مشخص شد که متهم، طعمه‌های خود را با پرسه‌زنی در ساعات پایانی روز انتخاب می‌کند.

تحقیقات درباره شناسایی این راننده ادامه داشت تا اینکه 4 شکایت مشابه دیگر نیز در کرج و ساوجبلاغ دریافت شد و کارآگاهان با بررسی پرونده‌هایی که زنان و دختران با همین شیوه مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند به سرنخ‌های جدیدی دست یافتند. ماموران با بررسی پرونده‌ها دریافتند 3 زن و دختر جوان دیگر نیز در قزوین با همین شیوه ربوده شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند.

با توجه به افزایش تعداد شکات، تحقیقات وارد مرحله‌ای تازه شد و با بررسی سوابق مجرمانی که با این شیوه اقدام به ربودن و آزار و اذیت زنان و دختران جوان می‌کردند، مردی به نام «حسن» ـ معروف به سیامک مافی ـ که پیش از این نیز 7بار به اتهام جرائم مختلف از جمله کیف‌قاپی، قدرت‌نمایی، آدم‌ربایی مسلحانه، مظنونیت به قتل عمد، مزاحمت، ایجاد ضرب و شتم و سرقت در کرج و قزوین دستگیر و زندانی شده بود، مورد ظن ماموران قرار گرفت.

کارآگاهان با کشف سرنخ‌هایی از ردپای سیامک مافی در پرونده‌های اخیر در قالب تیم عملیاتی، محل‌های تردد سیامک را در کرج شناسایی کردند و مورد بررسی قرار دادند تا اینکه سرانجام وی در منطقه مارلیک و در حالی که سوار یک خودروی پژو 405 بود، شناسایی شد.

با محاصره سیامک توسط کارآگاهان پلیس آگاهی، یکی از ماموران برای دستگیری این متهم راه را بر وی بست اما این تبهکار با سرعت زیاد مامور پلیس را با خودروی سواری خود زیر گرفت و گریخت.

بلافاصله ماموران همکار خود را به بیمارستان منتقل کردند اما گروهبان نظری پیش از رسیدن به بیمارستان در اثر شدت جراحات وارده ناشی از تصادف، به کام مرگ فرو رفت.

در پی وقوع این حادثه سرانجام ماموران موفق شدند سوم آذرماه سال 88 مخفیگاه سیامک را در مهرشهر کرج شناسایی کرده و به محاصره خود درآورند. این متهم که متوجه حضور ماموران پلیس در اطراف مخفیگاه خود شده بود، از راه پشت‌بام وارد خانه همسایه کناری شد و اعضای خانواده را گروگان گرفت و تهدید کرد چنانچه اجازه فرار به وی داده نشود، گروگان‌ها را خواهد کشت.

 با این حال سیامک وقتی دریافت نقشه‌اش به جایی نمی‌رسد برای فرار، خود را به پشت‌بام رساند و در این هنگام ماموران پلیس برای متوقف‌کردن این متهم 3 گلوله به سمت وی شلیک کردند تا به این وسیله او را دستگیر کنند. سیامک پس از بازداشت به بیمارستان انتقال یافت و بعد از بهبودی نسبی در اختیار مقام قضایی قرار گرفت.

با انتشار خبر دستگیری این متهم، تعدادی دیگر با مراجعه به دادسرای کرج از وی اعلام شکایت کردند. در جریان تحقیقات و اظهارات زنان جوان زوایای دیگری از اقدامات سیامک آشکار شد و کارآگاهان دریافتند که زنان قربانی توسط سیامک و همدستانش ربوده شده و پس از آزار و اذیت به همان حالت رها می‌شده‌اند. با انجام این بررسی‌ها، شناسایی و دستگیری همدستان سیامک در دستور کار ماموران قرار گرفت.

با گذشت یک سال و 5 ‌ماه از دستگیری این متهم، نهایتا در اواخر اسفند‌ماه سال 89 کیفرخواست وی مبنی بر تقاضای مجازات قانونی صادر شد و پرونده برای رسیدگی‌ و تعیین حکم در اختیار دادگاه کیفری استان البرز قرار گرفت. در حال حاضر شکات این پرونده پس از گذشت مدت‌ها از دستگیری این متهم همچنان در انتظار رسیدگی قانونی به پرونده وی هستند تا شاهد مجازات قانونی او باشند. 

خون ما و خون دیگران

ما نظرمان را صریح گفته‌ایم؛ ما از اخم قدرتهاى پوشالى دنیا هرگز نترسیدیم، ملاحظه نکردیم و نخواهیم کرد. ما حرف حق و موضع حق را صریح بیان می‌کنیم. موضع حق این است که مردم بحرین حق دارند؛ معترضند، اعتراضشان هم بجاست. با هر انسان صاحب بینشى در دنیا می‌خواهید این را در میان بگذارید، وضعشان را بگوئید، نوع حکومت کردن به این مردم مظلوم را بگوئید، نوع کارى که حکامِ آنجا در استفاده‌ى از این کشور کوچک کردند، تشریح کنید، تا ببینید دستگاه حاکم را محکوم می‌کنند یا محکوم نمی‌کنند. اشتباه می‌کنند با مردم مواجه می‌شوند؛ فایده‌اى ندارد. خب، ممکن است شما یک فشارى بیاورید، وحشیگرى‌اى بکنید، یک چند صباحى یک آتشى را خاموش کنید؛ لیکن خاموش نخواهد شد، روزبه‌روز عقده‌هاى مردم را بیشتر و غیظ آنها را شدیدتر خواهید کرد. یک وقت آنچنان زمام کار از دستتان در خواهد رفت که دیگر هیچ جورى نشود بخیه زد. اشتباه می‌کنند؛ هم آنها اشتباه می‌کنند، هم آن کسانى که از خارج از بحرین نیرو وارد می‌کنند، بشدت در اشتباهند؛ خیال می‌کنند با این حرفها می‌شود حرکت یک ملت را از بین برد.

بیانات مقـام معظم رهـبری در جمع مردم استان فارس ‌٣/٢/١٣٩٠

مدیریت خانواده

خانواده هم مانند هر مجموعه انسانی دیگر نیاز به مدیریت دارد. آیا پدر و مادران ما برای این مدیریت هیچ آموزشی دیده اند؟ در کشور ما که خیلی شانسیه. آدم باید شانس داشته باشه یک پدر و مادر با مدیریت خوب داشته باشد.

این حکایت را بخوانید:

آتش حسادت، خانواده‌ای را داغدار کرد

خراسان: حسادت های پسر جوان به خواهر ۱۸ ساله اش او را مثل خروس جنگی کرده بود. پدر هادی خیلی به دخترش ابراز محبت می کرد و این موضوع پسر جوان را آزار می داد و باعث بدبینی او به خانواده و لج و لج بازی شده بود.این خواهر و برادر جوان همیشه با هم جرو بحث داشتند و والدین آن ها غافل از دلیل واقعی مشکل همیشه از دختر خود حمایت و پشتیبانی می کردند.

متاسفانه چندی قبل هادی به دلیل این که خواهرش را از چشم پدر و مادرش بیندازد به او تهمت های ناروا و دروغین زد و با این نقشه غلط، آتش اختلافات آن ها به اوج خود رسید. مریم برای این که برادرش را بترساند او را تهدید کرد اگر حرفش را پس نگیرد دست به خودکشی خواهد زد ولی هادی خیلی بی تفاوت نسبت به حساسیت خواهرش او را مورد ضرب و جرح قرارداد.

در این لحظه دختر جوان که خیلی ناراحت شده بود و می خواست برادرش را بترساند در برابر چشمان هادی دست به خودکشی زد تا حرف خودش را ثابت کند.
پسر جوان و والدینش بلافاصله پیکر نیمه جان مریم را به بیمارستان رساندند و بیمار به طور اورژانسی از شهرستان محل زندگی اش به بیمارستان امام رضا(ع) مشهد انتقال یافت اما با وجود تلاش پزشکان، او جان خود را از دست داد و خانواده اش را عزادار کرد.

پس از به خاک سپاری مریم، برادرش احساس گناه و عذاب وجدان می کرد و یک لحظه آرام و قرار نداشت. پسر جوان که خودش را مقصر ماجرا می دانست و از طرفی مورد قهر خانواده اش قرار گرفته بود با احساس گناه و دلتنگی عجیبی که داشت مرتکب اشتباه دیگری شد.

هادی در غروبی دلگیر دست به خودکشی زد و خانواده اش پیکر نیمه جان او را نیز به بیمارستان امام رضا(ع) مشهد انتقال دادند ولی پسر جوان که با مرگ دست و پنجه نرم می کرد پس از گذشت ۸ ساعت فوت کرد و پدر و مادرش را در روز برگزاری مراسم هفتمین روز عزاداری خواهرش دوباره عزادار کرد.

رابطه بیکاری و افسردگی

در ایران ما، تا همین 30-40 سال پیش اکثریت مردم روستایی بودند. شهریها هم از سنتهای غلیظ دینی واجتماعی پیروی می کردند. در یک جامعه روستایی زنها واقعا نیمی از بار زندگی را بر دوش می کشیدند. در مناطق روستایی و حتی شهری آن زمان آب لوله کشی وجود نداشت. زنها از صبح برای شستشوی لباس و ظروف باید به سر چشمه یا چاه آب می رفتند. پختن غذا و رسیدگی به امورات حداقل 5-6 تا بچه قد و نیم قد، رمقی برای زن خانواده نمی گذاشت. اگر هم چیزی می ماند باید صرف قالی بافی برای تأمین هزینه های زندگی می کرد. اگر زن روستایی بود، وظیفه دوشیدن گاو و گوسفند هم با او بود. در فصل برداشت محصول هم حتماًباید همپای مردان در برداشت کمک می کرد.

با پیشرفت ظاهری جامعه­ی ایران ، افزایش رفاه اجتماعی و افزایش شهرنشینی، دیگر زنها مجبور نیستند برای شستن لباس و ظروف وقت یا انرژی چندانی مصرف کنند. با زدن یک دگمه، ماشین لباسشویی و ظرفشویی این وظایف را انجام می دهند. دیگر خانواده های پرجمعیت از مد افتاده و کسی حوصله­ی بچه داری ندارد و حداکثر یک یا دو بچه بیشتر ندارند. که آن هم بخش بزرگی از کار سرگرم کردن بچه ها به مهد کودک و دبستان محول می شود.

زنهای شهری برای تأمین هزینه های خانواده، دیگر علاقه ای به قالی بافی ندارند. من در اطراف خودم تعداد زیادی از زنها را می شناسم که صبحها تا ساعت 10 -11 خوابند و هیچ میلی به یاد گرفتن مهارت یا هنری ندارند. بیکاری، بی برنامگی و بی هدف بودن در زندگی ، آدم را حساس می کند و بیماریهایی همچون افسردگی را گسترش می دهد. اگر توجه کنیم می بینیم مادران ما با آن همه فشار زندگی و با این که معمولاً از دست شوهرشان کتک هم می خوردند و ناسزا هم میشنیدند، کمتر افسرده می شوند. ولی الان با کمتر احساس کم توجهی، زن یا دختر خانواده دچار افسردگی و کمبود و محبت می شود.

من فکر میکنم بیشتر این بیماریهای جدید شایع بین زنها ناشی از بی هدف بودن است. در کشورهای غربی، اگر ماشین لباسشویی و ظرفشویی وجود دارد، از آنطرف اصلاً باب نیست که زن در خانه بنشیند (یا بخوابد) و مرد کار کند. بلکه زنها هم نیروی فعال کار جامعه محسوب می شوند. وقتی برای دستیابی به حقوق برابر تلاش می کنند قطعاً حاضرند مسئولیت تأمین درآمد خانواده را هم بصورت برابر با مرد بر عهده بگیرند. ولی در ایران ما، از آنجا که همه چیزمان درست است، خدا را شکر در این مورد هم کارمان درست است. تعداد کمی از این 60% دانشجویان دختری که فارغ التحصیل می شوند واقعاً برای پیدا کردن شغلی متناسب با رشته شان تلاش می کنند. بلکه بیشتر آنها از مدرک برای بالا بردن کلاس اجتماعی خود استفاده می کنند.

این خبر را بخوانید:

ادامه مطلب ...