تجربیات اقتصادی (3)

اقتصاد ایران در حقیقت کاملاً مافیایی است. عده ی اندکی که بخش عمده ثروت کشور در دست آنهاست، با در اختیار داشتن انواع رانتهای سیاسی و اطلاعاتی، نبض اقتصاد ایران را در دست دارند و به قیمت بیچاره کردن طبقه متوسط به پایین جامعه، روز به روز بر ثروت خود می افزایند. بخش عمده این مافیا از دوران ریـاست جمهوری رفسـنجانی سردار سـازندگی شکل گرفت.  روش این مافیا هم بسیار ساده است. با حجم پول بسیار زیادی که در اختیار دارند وارد یک بازار می شوند، قیمتها را بطور کاذب و هیجانی افزایش می دهند. در اوج قیمتها دست خود را خالی می کنند و کلا از آن بازار خارج می شوند و وارد بازار بعدی می شوند.

به عنوان مثال در سال 78 مافیا وارد بازار مسکن شد. در این سال بازار مسکن عادی بود. یعنی عرضه و تقاضا عادی بود و قیمت مسکن هم مانند دیگر کالاها دارای یک تورم عادی سالیانه بود. یعنی همانطور که گوشت هر سال 10-20% بر قیمتش افزوده میشد، قیمت مسکن هم به همین میزان افزایش پیدا می کرد. در چنین وضعیتی (در وضعیتی که مردم عادی از همه جا بی خبر بودند) خرید زمین با قیمت مناسب برای مافیا ممکن بود. خوب فرض کنید چند میلیاردر در سال 78 به طور هم زمان اقدام به خرید زمین در شهر تهران می کنند و به کمک وامهای بانکی (و البته با زد و بند با بانکدارها) وامهای کلان برای ساخت چند برج می گیرند. از سال 78 تا 81 مشغول ساخت آن میشوند. ضمن اینکه بعد از خرید خود، کم کم با ایجاد شایعه و جو روانی و همدستی با بنگاه دارها، در طول این چند سال به افزایش قیمت مسکن دامن می زدند. در سال 81 قیمتها به اوج می رسد و زمان فروش برجها فرا می رسد. آپارتمانی که در سال 78 ،  7-8 میلیون قیمت داشت در سال 81 به 20 میلیون می رسد یعنی حدود 3 برابر. و میلیاردری که در سال 78 ، 100 میلیارد تومان سرمایه داشت در سال 81 ، سرمایه اش تا 300 میلیارد افزایش می یابد!

از آن طرف مردم عادی مثلا سال 80 زمزمه افزایش قیمت مسکن را می شنوند و در تکاپوی گرفتن یک وام و جمع کردن سرمایه برای خرید مسکنی می افتند که هر روز دارد بر قمیت آن افزوده می شود! بانک مسکن می گوید باید شما مثلا 9 ماه  5 میلیون در حساب بگذارید تا ما 5 میلیون به شما وام بدهیم! (در صورتی که چنین شرایطی به هیچ وجه برای آن برج ساز عزیز وجود ندارد!) در سال 81 کارمند بدبخت بالاخره می تواند 5 میلیون وام بگیرد و با فروش ماشین و جمع کردن ذخیره زندگی خود، 20 میلیون تهیه کند و به امید این که او هم در این تورم شدید مسکن، نصیبی ببرد اقدام به خرید مسکن می کند و آن هم در پیک قیمت مسکن. بلافاصله بعد از خرید آن آپارتمان، (علی الظاهر از بخت بد کارمند بیچاره ما)، علایم سست شدن بازار مسکن بروز می کند! و آپارتمانی که کارمند بدبخت با جمع کردن کل سرمایه زندگیش مثلا 20 میلیون خریده بود، ناگهان ظرف 6 ماه تا 15 میلیون افت قیمت می کند! و سپس یک رکود 3-4 ساله بخش مسکن را فرا می گیرد. تا بازار بتواند این جهش قیمتی را هضم کند و سطح دستمزدها و حقوق کارمندان به آن حدی برسد که دوباره توان پرداخت قسط وامهای افزایش یافته را داشته باشند! با طولانی شدن رکود مسکن، اگر کارمند بدبخت قرض و بدهکاری داشته باشد یا نتواند بی ماشینی را تحمل کند، مجبور می شود در دوره افت قیمتها با ضرر زیاد خانه را بفروشد و تا چند سال قسط وامی را بدهد که در حقیقت سودش به جیب یکی دیگر ریخته شده!

این کاهش قیمت در حقیقت به این علت است که مافیای سرمایه داری، کل برجهای خود را به 3 برابر قیمت فروخته و کلاً  سرمایه خود را از بازار مسکن خارج کرده و مثلاً وارد بازار بورس یا ارز یا طلا یا موبایل کرده است! چنین داستانی دوباره در این بازارهای جدید اتفاق می افتد و کارمندان و قشر متوسط جامعه را بیچاره می کند.

این جهشهای شدید تورمی ، به خصوص در بخش مسکن، باعث کاهش شدید ارزش ریال می شود و بازنشسته هایی که اندک سرمایه زندگی خود را در بانک سپرده گذاری می کنند و سود آن را به عنوان کمک خرج ماهیانه می گیرند، ظرف 2-3 سال به خاک سیاه می نشاند. چون ارزش این پولها مثل برف در برابر آفتاب ذوب می شود.

خوب نتیجه اخلاقی که از این بحث می گیریم این است که اگر سرمایه ای در حد خرید یک آپارتمان دارید، باید دائم مواظب بازار مسکن باشید. به محض مشاهده علائم رشد قیمت در بازار مسکن باید بلافاصله اقدام به خرید کنید و به محضی که قیمت به 2 تا 3 برابر قیمت اولیه رسید سریع باید آن را بفروشید و پولها را در بانک سپرده گذاری کرده و از سود 18% لذت ببرید! 2 سال بعد وقتی بازار مسکن در کمترین قیمت خود و بیشترین رکود قرار گرفت دوباره باید اقدام به خرید کرد! بدین صورت بر خلاف کارمند کوچولوی بدبختی که قصه اش را در بالا گفتم و همیشه با تاخیر فاز وارد بازار می شد و موقع خرید پیکهای قیمت نصیبش می شد و موقع فروش مینیمم قیمت، در این حالت شما اندکی از بازار پیش می افتید و وقتی می خرید که هنوز قیمتها در ابتدای صعود است و وقتی می فروشید که قیمتها در اوج است!

اگر 2-3 جهش تورمی را با درایت به نفع خود پشت سر بگذارید، بار خودتان را خواهید بست و بالعکس اگر در 2 جهش درست و به موقع خرید و فروش نکنید از بازار به حدی عقب می افتید که شاید تا اخر عمر هم دیگر نتوانید خانه بخرید!

این است اقتصاد کشوری که داعیه مدیریت جهانی دارد!

این جهشهای خردکننده قیمت در ایران زندگیهای بسیاری را از هم می پاشاند. بازنشسته های بسیاری را در آخر عمر به گدایی می کشاند. افراد زیادی را روانه زندان می کند. و سودهای بادآورده بسیاری را نصیب یک عده مافیا و انگل اجتماع می کند.