این پست را به موضوع خارج از بحث خودمان اختصاص داده ام. چهارشنبه شب ۱۲/۱/۸۸ برنامه نود با اجرای عادل فردوسی پور پخش شد. این برنامه در مورد شکست تیم ملی از عربستان و برکناری علی دایی بود.
بیش از ۳ میلیون نفر در مسابقه اس ام اسی برنامه شرکت کردند و از بین آنها ۵۹ درصد علی دایی را مقصر شکست تیم ملی دانستند، ۲۸درصد فدراسیون و ۱۳درصد هم بازیکنان را. از آنجایی که بازیکنان را مربی انتخاب می کند، خیلی نمی توان آنها را مقصر قلمداد کرد به ویژه وقتی که تیم از نظر تاکتیکی مشکل دارد. ولی علی دایی که به قول خودش با لابی با خدایان سرمربیگری تیم ملی را از افشین قطبی گرفت، مقصر ردیف اوله. مصاحبه ای که بعد از بازی از دایی گرفته شده بود، نشان می داد که چقدر علی دایی به حمایت خدایان قدرت نسبت به خود مطمئنه که در برابر خبرنگاران که نمایندگان افکار عمومی ۷۰ میلیون ایرانی هستند، با جسارت و پرخاشگری می گوید:« استعفای من به شما ربطی نداره، شما من را انتخاب نکردین که حالا بخواهین در مورد استعفای من نظر بدهین! علی دایی شکست نخورد بلکه این تیم ملی ایران بود که شکست خورد!» با اینکه می گویند علی دایی دانشگاه رفته است ولی شعور چیزی ورای دانشگاه رفتنه! اینقدر ادم نباید از خود راضی و پررو و از خود مطمئن باشد که اینگونه گستاخانه در برابر 70 میلیون ایرانی خشمگین و ناراحت صحبت کند! این تجربه ای شد برای علی دایی و همه آنهایی که با تصاحب یک پست دیگر خدا را بنده نیستند. کاش فردوسی پور اجازه داشت نظر مردم را در مورد خیلی چیزهای دیگر و در مورد خیلیهای دیگر از طریق اس ام اس بپرسد! چه گلستانی می شد اونوقت؟ همیشه عقل جمعی بهتر از عقل یک نفر کار می کند. علی دایی که تا نزدیکهای ۴۰ سالگی به زور پول و لابیهایش در تیم ملی بازی می کرد، می خواست بقیه عمرش را مربی تیم ملی باشد! مثل خیلی پستهای مادام العمر دیگری که در کشور ما وجود دارد. و از این راه هم به شهرت و هم به ثروت افسانه ای برسد! ولی مربیگری تیم ملی، شمشیر دولبه است. حالا که اینگونه افتضاح به بار آورد، نه تنها مربیگری تیم ملی را از دست داد، بلکه اسطورگی نداشته اش را نیز از دست داد! نمی دانم چرا بعضیها او را اسطوره می نامند؟! حیف کلمه اسطوره نیست؟ ما به تختی می گوییم اسطوره که هم در برابر مردم، هم در برابر رقیبان، یک انسان واقعی بود. تختی در عین اینکه کشتی گیر مدال آور ملی بود، هیچ وقت در برابر نمایندگان افکار عمومی با گستاخی نمی گفت: شما من را انتخاب نکرده اید که حالا بخوایین درمورد من تصمیم بگیرین! کدوم خصوصیت علی دایی به تختی همانند است که این دو را در یک ردیف و با یک کلمه اسطوره خطاب می کنیم؟! تصاحب پست با پارتی بازی، جسارت در برابر افکار عمومی، انتقام گیری از هم بازیهای سابق، خودرأیی و مشورت ناپذیری، سوء استفاده مالی از تیم ملی به کمک جایگاه خود و باعث سرافکندگی ملی در برابر اعراب! آیا تختی هم اینگونه بود؟ می گویند فدراسیون فوتبال مقصر است چون با انتصاب زود هنگام مهره ارزشمندی چون علی داییُ باعث سوخته شدن این مهره شده است! اولاْ فدراسیون می خواست افشین قطبی را انتخاب کند و علی دایی از طرف سازمان تربیت بدنی و لابیهای بالاتر به فدراسیون تحمیل شد. به همین دلیل در دوره مربیگری علی دایی هر کاری که می خواست انجام داد! به قول فردوسی پور کفاشیان بدون اجازه دایی یک لیوان هم جابه جا نمی کرد و به قول خود کفاشیان اصلاْ لیوانی دست او نبود! ثانیاْ خود علی دایی گفت : هر کس لابی قویتری داشته باشه اون سرمربی تیم ملی میشه! پس استفاده از طناب پارتی کار خود علی دایی بود. ثالثاْ فرض را بر این بگیریم که علی دایی در انتخاب خود هیچ نقشی نداشت! او که بچه صغیر نبود می تونست این پست را قبول نکند. اگر در خود این توانایی و شایستگی را نمی دید می توانست قبول نکند. چرا قبول کرد؟ بلکه برای بدست آوردن این پست خود را به آب و آتش زد؟ |