فداکاری یا زندگی

1- از وقتی یادم می آید مادرم توی خانه در حال کار بود. تصور کنید یک خانواده 6 نفره چقدر کار دارد. یا داشت لباس می شست، یا داشت سبزی پاک می کرد، یا داشت غذا درست می کرد، یا داشت ظرف می شست یا داشت بچه کوچک خانه را می برد دستشویی و ...

تفریحش وقتی بود که می رفت بیرون میوه و سبزی و دیگر مواد غذایی را بخرد!

و این چرخه بخر- بشور بپز بدون وقفه هر روز تکرار می شد.

حتی حالا هم که ما بزرگ شده ایم وقتی گه گاهی بر سرش منت می گذاریم و برای دیدنش به خانه پدری سر می زنیم؛ عموماً می رویم گوشه اتاق لم می دهیم و تلوزیون تماشا می کنیم و او در حالی که از دیدن ما ذوق کرده و احوال ما را می پرسد، در حال درست کردن چایی و آوردن میوه و پختن غذا برای ماست!

تا حالا فکر کرده اید چرا در غرب، رشد جمعیت روند منفی دارد و دولتها مجبورند برای تشویق مردم به بچه دار شدن، جایزه بگذارند؟

2- صنعتی شدن کشورهای غربی، ویژگیهای خاصی را به همراه داشت. دنیای صنعتی جوری برنامه ریزی شده، که انسانها مجبورند همیشه برای تأمین زندگیشان کار کنند! در کشورهای غربی، کار دلالی و واسطه گری و حتی کار تولیدی با وجود رقبای بزرگ، کار پرریسکی است. در این کشورها به علت ثبات سیاسی، اقتصادی، حقوقی و مدیریتی تورم بسیار پایین و در حد 2% است. (در کشور ما حتی آمارهای دولتی تورم بعضاً تا 50% را نشان می دهد.) قیمتها ثبات زیادی دارند. شما نمی توانید امسال خانه ای بخرید و سال دیگر به 3 برابر قیمت بفروشید. و تا چند سال از کار کردن بی نیاز باشید. حتی پدر خانواده به تنهایی نمی تواند مخارج زندگی را تأمین کند و ناچار زن خانه هم باید بیرون کار کند. بهره بانکی حداکثر 4% است. و شما نمی توانیدحتی با سرمایه گذاری در بانک، از کار بی نیاز شوید! با این بهره پایین حتی اگر پانصد هزار دلار (معادل پانصد میلیون تومان) هم در بانک سرمایه گذاری کنید، سالیانه 20.000 دلار و ماهیانه حدود 1500 دلار به شما سود پرداخت می نمایند در صورتی که یک کارمند شاغل با مدرک لیسانس بطور متوسط ماهیانه 4-5 هزار دلار حقوق دریافت می کند.

در حقیقت مردم با کار خود چرخ اقتصاد مولد و پرقدرت این کشورها را می چرخانند.

خوب این نوع زندگی، فرصت زیادی را برای آدمها باقی نمی گذارد. مردم دوست دارند در باقیمانده وقتشان به خودشان برسند. به تفریح و گردش و لذت بردن از زندگی.

غربیها که همیشه عقلگراتر از ما بوده اند، سالیان زیادی است که در آنها روحیه فردگرایی رشد کرده. آنها فکر می کنند که یک بار شانس زندگی در این دنیا را دارند، پس چه بهتر که از این فرصت حداکثر استفاده را ببرند و تا می توانند خوش بگذرانند!

بچه دار شدن، 9 ماه بارداری، چند سال یک کودک بی زبان را تر و خشک کردن، و گرفتاریهای پس از آن، یک جورایی حوصله و فداکاری لازم دارد. نتیجه این که در غرب مردم کمتر مایلند بچه دار بشوند.

ایران ما همچنان در دوران گذار از جامعه سنتی به مدرن قرار دارد. مردم نسبت به گذشته تا حدی فردگرا شده اند ولی به بچه هم علاقمندند. تا حدی کم حوصله اند، ولی طبق رسم و رسوم اگر بچه دار نشوند، پشت سرشان مردم پچ پچ می کنند که بیچاره ها اجاقشون کوره!

خلاصه برای بچه دار شدن، خانواده ها باید بیشتر فکر کنند و آمادگی خود را بسنجند.

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر نارنج و ترنج شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:24 ب.ظ http://toranjbanoo.blogsky.com/

سلام دوست جان
خوبی؟
چه مطلب جالبی رو اشاره کردی.. این طفلک مامان های ما!
امیدوارم عقل ما هم یه روزی رشد پیدا کنه و درست تر فکر کنیم.
بابت نگرانیت از کشور هند، متشکرم. راستش نه هزینه تحصیل توی کشور دیگه ای رو می تونم تقبل کنم و نه این که کشورهای دیگه به این راحتی دانشجو می پذیرن و با این قیمت. امیدوارم که راحت بتونم زندگی کنم. فعلا یه دوره شش ماهه زبان برمی دارم که اگه نتونستم بمونم برگردم. اما امیدوارم بتونم.. بازم ممنونم ازت. شاد باشی عزیزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد