دوری

یکی از نکاتی که باید در ازدواج به آن توجه شود این است که آیا خانواده و فامیل همسر شما در شهر شما زندگی می کنند یا در شهری دور هستند؟ این موضوع به ویژه در مورد زنها بیشتر اهمیت دارد. در ایران به چند علت ارتباطات خانوادگی بسیار قوی و خارج از منطق یک زندگی شهرنشینی است. اگر خانواده زن در یک شهر دیگر باشند، همیشه زن به علت دوری از خانواده، افسرده است.این افسردگی در روابط خانوادگی تأثیر می گذارد.رفت وآمد به این شهر و آن شهر همچنین هر سال هزینه و وقت زیادی را می گیرد.

واما علل اینکه ما در ایران اینقدر رفت و آمد خانوادگی داریم. یکی این که در ایران از کودکی مادر و پدر بچه را وابسته به خود بار می آورند. بچه اکثراً در آغوش مادر است در حالیکه در غرب بچه یا در گهواره است یا در کالسکه، تماس بدنی بیش از حد مادر با بچه، کودک را بسیار به مادر وابسته می کند. ضمن اینکه، کودکانی را می بینیم که تا 4-5 سالگی در حالیکه مادر دیگر قادر به تحمل وزن کودک نیست، ولی ناچار مادر کودک را در آغوش در خیابان حمل می کند.این  کودک در بزرگسالی هم به خانواده وابسته است. درصورتیکه دیگر بزرگ شده وباید خانواده ای مستقل تشکیل دهد.دیگر اینکه،کلاً ایرانیها پر حرفند و برای این مجبورند دائم با فامیل مجلس بگیرند و چانه ای از عزا درآورند. بعد از مدتی این حرف زدن با افراد نزدیک،اعتیاد می آورد. یکی دیگر  اینکه واقعا این یک سنت ایرانی است. بعضی قسمتهای آن هم حتی خوب است. مثلا اگر خانواده بتوانند پدر و مادر بزرگها را تحمل کنند، این افراد می توانند در نگهداری بچه ها برای زن و شوهرهای شاغل کمک خیلی خوبی باشند. چه کسی مهربانتر از مادر و پدربزرگ نسبت به نوه هایش؟ از طرف دیگر افراد سالخورده که مراقبت عاطفی بیشتری نیاز دارند با این کار، احساس هویت بیشتری می کنند و با روحیه بهتری زندگی می کنند.ولی متاسفانه این معدود حسن روابط زیاد خانوادگی، هم اکنون دیگر از بین رفته و کمتر خانواده ای وجود دارد که افراد سالخورده را قبول کند. خوب در غرب که سالخوردگان را تحویل خانه سالمندان می دهند هر هفته 4 بار به خانواده مادر پدرشان سر نمی زنند و بقیه آن را هم تلفنی ساعتها درد دل کنند. ولی متاسفانه در ایران همه بدیهای سنت و همه بدیهای مدرنیسم را گرفته ایم و خوبیهایش را دور ریخته ایم.

خلاصه اینکه تلاش کنید اگر می خواهید همسری برگزینید همشهریخودتان باشد. فرهنگ و زبانتان هم بیشتر به هم می خورد.

نظرات 3 + ارسال نظر
هاD شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ب.ظ http://gereh-koor.blogfa.com

یکی از مواردی هم که خیلی در این راستا زیاد شده ، دوستی از طریق چت کردنه . هر کدوم از یک شهر . ندیده و نشناخته از هم خوششون میاد . بعضی مواقع هم از روی تعارف و رودربایستی کار به ازدواج می‌کشه . تصور کنید . از دو شهر مختلف و دوستی که بنیانش با چت باشه . این زندگی بشو نیست .
دوستی چت ، سراسر بدبینیه نسبت به طرف مقابل . دوستان رو با این وضعیت کم ندیدم .

دختر نارنج و ترنج شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام مهرداد عزیز،
اول این که سال نو مبارک!!! امیدوارم سال خیلی خیلی پرباری را آغاز کرده باشی با عزیزانت..
دوم، با مطلبت کاملا موافقم. اصولا من نمی دونم چرا ما ایرانی ها شدیم قوم مهاجر؟ زن از یه شهر می گیریم، می ریم یه شهر دیگه زندگی می کنیم و بچه هامون هم شناسنامه هاشون هرکدوم مال یه شهره!!! به نظر من علاوه بر این مطالبی که شما گفتی هم شهری بودن باعث درک فرهنگ همدیگه هم می شه که خیلی به آدم کمک می کنه توی زندگی..
ممنونم از مطلب خوبت.. شاد باشی عزیز.

نیلوفر دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ب.ظ http://nilouyee.blogfa.com/

سلام
بله کاملا موافقم ... تضاد فرهنگی در اکثر موارد می تونه باعث اختلافات زیادی بشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد